دعا چیست؟ چرا دعا می¬کنیم؟ در چه مواقعی دست به این¬ کار می¬زنیم؟ چه انتظاری از آن داریم؟ آیا کسی صدایمان را می-شنود؟ آیا دعایمان اجابت می¬شود؟ چگونه دعا کنیم؟ چه واژه هایی بر زبان بیاوریم؟ و ...
قصد من در این نوشته ارایه¬ی فهرستی جامع از پرسش¬ها و پاسخ¬ها نیست، بلکه میخواهم به زبانی ساده به مواردی اشاره کنم که فکر می¬کنم ممکن است برای دیگران جالب و مورد توجه باشد. در ارائه¬ی مطالب از منابع مطالعاتی بهره فراوان برده ام تا آنجا که متن فعلی را بیشتر از تالیف، باید محصول گردآوری به حساب آورد.
در تعریف دعا بدون تمرکز بر دین و مذهب خاصی آمده است که دعا می¬تواند شکلی از اعمال مذهبی باشد که یا انفرادی ویا جمعی انجام می¬شود و مکان اجرای آن نیز می¬تواند خصوصی یا عمومی باشد. دعا را می¬توان به وسیله کلمات، الحان و یا با سکوت اجرا کرد، اما نکته ای که در تمامی متون به آن توجه شده مسئله حضورقلب و نیت درونی فرد است.
ما برون را ننگریم و قال را/ ما درون را بنگریم و حال را ...
هیچ آدابی و ترتیب مجوی/ هر چه می¬خواهد دل تنگت بگوی
شناخت انسان بدون شناخت جنبههای مختلف روحی او ممکن نخواهد بود و یکی از مهمترین و پیچیدهترین حالات روحی انسان که هم در حوزه انسان شناسی و هم در حوزه حکمت و عرفان الهی بطور بسیار دقیق و گستردهای مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد وجود حالات عرفانی او و از آن جمله دعا و راز و نیازهای او با خدایش است و همین حالت است که میتوان آن را نقطه اتصال وجود آدمی با متافیزیک (ماوراء الطبیعه) دانست. زیرا دعا جدیترین و پاکترین و قویترین نحوه برقراری ارتباط انسان با خالق است، با نیروی برتر، با همانی که بدون اتصال به او احساس بودن در این جهان و آگاهی به بودنمان بدون او، جهانی بی هدف و پوچ برایمان میسازد.
گفت با آنکس که ما را آفرید/ این زمین و چرخ ازو آمد پدید
فرق اساسی انسان نیز با موجودات دیگر در سه چیز استیکی تفکر متعالی و قدرتمند اوست و دیگری اختیار و اراده او برای رسیدن به آرزوهای گوناگونش و دیگری عشقی همراه با معرفت به خداوند و یکی از تجلیات این عشق و شیفتگی دعا و مناجات و رازگویی با خداوند است.
نیایش اصولا کشش روح به سوی کانون غیر مادی جهان است. به طور معمول نیایش عبارت از تضرع و ناله مضطربانه و طلب یاری و استعانت و گاهی یک حالت کشف و شهود روشن و آرام درونی و مستمر و دورتر از اقلیم همه محسوسات است. به عبارت دیگر میتوان گفت که نیایش پرواز روح به سوی خداست و یا حالت پرستش عاشقانهای نسبتبه آن مبدأی است که حیات با تمام گستردگی و تنوع و پیچیدگیش از او صادر شده است و بالاخره نیایش نمودار کوشش انسان است برای ارتباط با آن وجود نامریی آفریدگار همه هستی عقل کل، قدرت مطلق، خیر مطلق.
احساس نیاز در انسان ، احساسى قهرى و فطرى است و تا آخرین لحظه عمر از بشر جدا نمى شود. و دعا وسیله¬ای است که مى تواند خلاء این انگیزه فطرى را پر کند و جوابگوى این نیاز فطرى بشر باشد. از آنجا که آدمی قدرت هاى مادی و نظام هاى اسباب و مسببات را به لحاظ تعارضات و تزاحمات حاکم بر آن ها محدود دیده است ، قهرا به قدرتى که غیر محدود است روى آورده و قدرتى را طلب مى کند که فوقیت قاهره او غالب و غیر قابل شکست باشد. در نتیجه ، بسیار دیده مى شود که انسان آن گاه که مى فهمد از تمامی سلسله علل عالم کارى ساخته نیست، به طرف قدرت بی¬نهایت الهى جذب شده و با تمام وجود به او متوسل مى گردد.
دعا و مقام رضا
این موضوع از گذشته تحت این عنوان در کتب اخلاقی مطرح شده است که آیا دعا با مقام رضا منافات ندارد؟ در حالی که می دانیم انسان باید به آن چه از جانب خدا می رسد راضی و خشنود باشد و دعا با مقام رضا و تسلیم منافات دارد.
رضا حالتى نفسانى و به معناى خشنودى از قضا و قدر الهى است. کسى که به مقام رضا برسد نه تنها به قضاى پروردگار اعتراضى نمىکند، بلکه از آن خشنود است. برخلاف انسان صابر که ممکن است در باطن از مصیبتها ناخشنود باشد، ولى خود را از اعتراض باز دارد. در صورتی که دعا و استجابت دعا نیز جزئی از قضا و قدر الهی است و احیاناً جلو قضا و قدرهایی را می گیرد. دعا یکی از اسباب است همانند اسباب دیگر؛ یعنی ممکن است خداوند متعال مقدر کرده باشد که شخص فقط به وسیلۀ دعا کردن صاحب فرزند شود، و تا دعا نکند، به او اولاد ندهد، هر چند که به همه وسایل ظاهرى متوسل شود، هم چنان که مقدر کرده است تا ازدواج نکند به او اولاد ندهد. پس با فرض مقدر بودن صاحب فرزند شدن باز هم به دعا احتیاج است. یا مقدر شده که فقط به وسیلۀ معالجه بیمارى بر طرف شود، و تا درمان نکند، بهبودى نیابد.
به عبارت دیگر، این مانند آن است که گفته شود رضا به قضاى الهى با تلاش براى رفع امورى همچون گناه و فقر و بیمارى، سازگار نیست. اما اولا همۀ تلاشها و دعاها براى انسان مؤمن، اسبابى هستند که خداوند اراده کرده است واسطه پدید آمدن مسببى خاص باشند. استخدام این اسباب در واقع تسلیم شدن به سنت و ارادۀ خدا و پذیرش یک قانون الهى در جریان یافتن امور است و اگر این مطلب را بپذیریم رضاى به قضاى الهى وقتى کامل است که بنده مؤمن به سنن پروردگار نیز راضى باشد و اسباب را براى نیل به اهداف مورد رضاى خدا به استخدام آورد و نتیجه دعا و تلاش را هر چه باشد بپذیرد و از آن خشنود باشد؛ هر چند با گمان و پیش بینى او سازگار نباشد. اگر چه انسان در مقام رضا بر این باور است که هر چه پیش مىآید به اراده خداوند است و مصلحت او را در بر دارد، ولى به این نکته هم باور دارد که هر پیش آمدى بنابر عللى مصلحت او را تأمین مىکند و از جمله علل و عوامل مؤثر در این مصلحت خود او است؛ یعنى ویژگىهاى فردى و شایستگىهاى او در نزد خداوند چنان است که خداوند حوادث خاص را براى او و به مصلحت او رقم مىزند. پس اگر او بکوشد و از خدا بخواهد که شایستگىهاى بیشترى داشته باشد تا حوادثى دیگر و مناسبتر با تقرب او پیش آیند، از حالت رضا خارج نشده است؛ مثلا اگر کسى براى درمان بیمارى و رفع فقر دعا مىکند، بر این باور است که در شرایط سلامت و غنا توانایى بیشترى براى عبادت و نزدیکى به خداوند خواهد داشت. چنین فردى در واقع دعا مىکند که خود او شایسته فراهم آمدن شرایط مناسبتر گردد و در عین حال مىداند که اگر او قادر به قدرشناسى و اغتنام فرصتها و امکانات نباشد خداوند دعاى او را مستجاب نخواهد کرد و او بر این عدم استجابت راضى و خشنود خواهد بود.
انسانی که برای موضوعی دعا می کند تمام تصمیم و ارادۀ خود را در جهت تحقق آن به کار می اندازد، اما از آن جایی که تحقق امور، فقط مربوط به اراده و تصمیم ما نمی شود، و مسائل فراوان دیگری در این باره باید دست به دست هم بدهند، از خداوند که مسبّب الاسباب است می خواهیم که دیگر امور را که در اختیار ما نیست؛ در راه تحقق این خواسته، برای ما فراهم کند.
از آنجا که دعا از عبادات است، قطعاً دارای مصلحت و به صلاح دعا کننده است، اما باید به این نکته توجه داشت که دعا نیز؛ مانند دیگر عبادات دارای احکام، آداب و شرایط است. اگر دعایی دارای شرایط و آداب بود، یقیناً اجابت را به دنبال دارد و اگر به اجابت مقرون نبود، بدیهی است که موانع استجابت دعا؛ نظیر عدم خلوص نیت، نفاق، غذای حرام، ترک صدقه و انفاق در راه خدا و... مانع استجابت دعا شده است. به عبارت دیگر، دعا و در خواست از درگاه خداوند، هر چند سبب می شود که انسان به بعضی از خواسته های خود نایل شود، اما به معنای آن نیست که هر خواسته ای با دعا و توسّل بر آورده شود، بلکه دعا نیز امری قانون¬مند است و شرایط و موانعی دارد. از جمله:
1. باید با کمال اعتقاد و اخلاص در نیت صورت بگیرد؛ چرا که عطایای الهی به اندازۀ نیّت خالصانه، سرازیر می شود.
2. خواسته و حاجت انسان باید معقول و مشروع باشد؛ یعنی از جهت تشریعی، دعا کننده نباید چیزی را از خداوند طلب کند که در آن انجام حرام یا ترک واجبی باشد؛ مثل دعا برای دوری و ترک ارحام در حالی که صلۀ رحم واجب است.
3. دعا باید در کنار به کارگیری اسباب و عوامل طبیعی باشد؛ یعنی دعا کننده باید به قوانین تکوینی خداوند توجه داشته باشد؛ زیرا از جهت تکوینی و طبیعی گاه استجابت دعای کسی غیر ممکن یا خارج از سنن الهی است، و یا باید برای استجابت، مقدماتی را طی کند و مقدمات مادی و فرا مادی استجابت دعایش را فراهم نماید؛ مثلاً مردی که در خانۀ خود نشسته و می گوید خدایا به من روزی بده ...
لیس للانسان الّا ما سعی
4. از شرایط بسیار مهم و مؤثر در استجابت دعا و توسل، ایمان و عمل صالح است. طبیعی است، کسی که پیمان خویش را در برابر خداوند شکسته است، نباید انتظار داشته باشد هر خواسته ای را به سرعت اجابت یافته ببیند.
این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا
فعل تو کان زاید از جان و تنت / همچو فرزندی بگیرد دامنت
5. گاهی زمان مناسب برای تحقق مطلوب و خواستۀ شخص فرا نرسیده است. در چنین حالتی با طول کشیدن زمان اجابت، در شخص حالت انابه و تضرع به درگاه الهی ایجاد می شود و رابطۀ معنویش با خدا طول می کشد و در نتیجه ارتباط او با خدا محکم تر می شود.
6. گاهی بر آورده شدن حاجت شخص، به مصلحت و نفع وی نیست و صلاح او در عدم استجابت آن است: “بسا چیزی را خوش نمی دارید و حال آن که برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست می دارید و حال آن که برای شما بد است.
و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شرّ لکم
فلسفه دعا
برای روشن شدن هدف و فلسفه دعا توجه به نکات زیر ضروری به نظر می رسد:
1. دعا توجه انسان به سرچشمه وجود و پروردگار هستی است. در میان همه عبادت ها عبادتی نیست که چون دعا این رابطه فرخنده را به شایستگی تحقق بخشد و آن را مداوم و جاودانه گرداند. دعا یک فرصت برتر و بدل ناپذیر است که خداوند به انسان عطا کرده تا آدمی با سود جستن از آن به حضور یگانه هستی بخش خود بار یابد و از خداوند برای پیمودن طریق کمال و سعادت و سربلندی روح مدد خواهد. دعا چاره ساز دردها و گرفتاری های روانی و جسمانی است.
2. شناخت انسان از نیازهای بی حد و مرز خود و بی نیازی مطلق پروردگارش و این که او مبدأ هر خوبی و کمالی است، با روی آوردن وی به دعا رابطه مستقیم دارد. در این میان هر چه نیازهای او بزرگ تر و دردهایش جانکاه تر باشد، نیایش و تضرع کردنش به درگاه خداوند عمیق¬تر و خالصانه¬تر خواهد بود.
3. بالاترین مرتبه نیازخواهی، ابراز عشق پرشور و بی منتها به معبود یگانه و ستایش پروردگار و یادکرد شکوه و بزرگی او است؛ یعنی انسان به چنان رشد معنوی و بالندگی روحی دست پیدا کند و تا آن جا به خدای متعال نزدیک شود که عشق تابناک و حیات بخش الهی بر همۀ وجودش پرتو افکند و هر اندیشه و خاطری جز اندیشه معشوق ازل و ابد را از دلش بزداید و چنان شود که انسان راه یافته به حریم دوست جز دوست نخواهد و جز او را طلب نکند.
4. دعا در نزد عرفا، افزون بر این که وسیلۀ ابراز عشق به خدا است، روشی مهمّ و تأثیر گذار برای تعلیم و تربیت و تعالی بخشیدن به روح آدمی در ساحت های فردی و اجتماعی است. مجموعۀ تعالیم دینی و آموزه های تربیتی و دانش های الهی که در متون دعایی مطرح گردیده، در جهت پرداختن به دو اصل مهمّ «تربیت» و «تعلیم» و آموختن دانش و بینش است.
ضرورت و نیاز انسان به دعا
اگر چه در سطور پیشین به مقتضیات وجود انسان در نیاز به دعا و ارتباط با خداوند اشاره شد، در اینجا به دلایل بیشتری برای این نیاز فطری خواهیم پرداخت:
1. فقر ذاتى انسان به اضافه ضعف و ناتوانى همه جانبه، او را به قدرت بى نیاز و لایزال مى کشاند که پیش ازین بدان پرداختیم.
2. یاد خدا باعث آرامش روح و روان مى باشد.
الا بذکر الله تطمئن القلوب
این آرامش با تکامل روح قرین است و آرامش کاذب و موقت نیست. این آرامش با خیالات شاعرانه و تصورات موهوم تاءمین نمى گردد. زندگى دریایى است پر از طوفان، دلهره و اضطراب. تنها امید و اتکاء دعا و نیایش با حق تعالى است که آرام بخش روح و روان است.
چه غم دیوار امت را که داردچون تو پشتیبان / چه باک ازموج بحر آن را که باشدنوح کشتیبان
انسانى که با دعا سر و کار دارد هرگز یاءس و ناامیدى بر او غالب نمى شود و با دعا و نیایش مشکلات مادى و معنوى خود را از خدا مى خواهد و اجابت را باور دارد.
3. دعا و تضرع در مقابل معبود واقعى در نهاد جان و فطرت انسان گذاشته شده است. انسان پیوسته مایل است از گناهان توبه کند و از قصور و تقصیرها عذرخواهى نماید. چنین فردى هرگز ناامید نمى شود و تا آخرین نفـس با امید و نشاط با خدا سخن مى گوید؛ به عبارت دیگر دعا مبادله عشق و پیام است. اصولا بشر میل شدیدى دارد که در برابر معبودش به راز و نیاز و عذرخواهى از تقصیر بپردازد و حدیث درد فراق را با او در میان بگذارد شکایت و گلایه کند، از بى وفایى ها، مکرها و فریب ها سخن بگوید و آلام درونى خود را بدین سان تسکین دهد.
4. خداوند متعال به انسان موقعیت، نعمت، حکومت بر دل ها، آبرو و حیثیت، سلامت، ثروت و قدرت و معنویت مى بخشد. باید پیوسته دعا کند که از وى نعمت و ثروت و حال عبادت سلب نشود. اگر نسل مومنى دارد، پیوسته از خدا بخواهد بر ایمان و معنویت آنان بیفزاید. اگر از نعمت امنیت و سلامت برخوردار است، دعا کند که خدا باقى بدارد. انسان نباید فقط در حال اضطرار و مصیبت به یاد خدا بیفتد و دعا کند، بلکه در حال صحت و مرض، تنگدستى و تمکن، روز بى کسى و عزت و قدرت، همواره باید دست به دعا بردارد.
5. انسان در دنیا پیوسته در معرض حوادث قرار دارد، سکته ، تصادف ، زلزله ، حوادث و مصائب ناگهانى و غیر مترقبه و همچنین بلاهایى که به صورت قضا و قدر مى خواهد نازل شود.
6. دعا برای عنایت و رحمت الهی.
انواع دعا
1. دعای تکوینی. یعنى همه موجودات به زبان طبیعت و هستى خویش ـ که جز فقر ذاتى چیزى نیست ـ از خداى هستى بخش یارى مى جویند؛ هر موجودى به میزان استعداد و ظرفیت فیض، از خدا طلب مى کند.
همه هستند سرگردان چو پرگار / پدیدآرنده¬ی خود را طلبکار
تمام موجودات به زبان حال، خدا را مى خوانند، به ویژه موجودات زنده در حال اضطرار به زبان خود دعا مى کنند.
2. دعای تشریعی. این دعا مخصوص موجودات مختار و با اراده است که طبق درجه معرفت، از قدرت مافوق مطالباتى دارند ولى غالبا بر اثر فاصله گرفتن از فطرت خویش، بشر به غیر خدا پناه مى برد اما هنگامى که بفهمد ملک و قدرت و عزت و ذلت دست خداست به قدرت فناناپذیر روى مى¬آورد. این نوع دعا در تکامل انسان آزاد و مختار تاءثیر بسزایى دارد. نیایشگران واقعى، دعا را به منظور پاسخ به نیاز ذاتى و فقر وجودى انجام مى دهند. از تضرع و ابتهال و ارتباط با حضرت حق لذتى وصف ناپذیر مى برند. سخن گفتن با محبوب و راز دل گشودن براى آنان از همه دنیا عزیزتر است. نیایش در مرحله عالى ترش از سطح درخواست و عرض حال بالاتر مى رود، انسان در برابر خداوندگار هستى نشان مى دهد که او را دوست دارد، نعمت هاى او را سپاس مى گذارد و آماده است تا خواسته هاى او را ـ هرچه باشد ـ انجام دهد. در اینجا نیایش به صورت یک سیر روحانى و مکاشفه درونى در مى¬آید.
اما آدمیان در دعای خویش با نوعی از نیاز که اعلام می¬کنند، در واقع اندازه و ظرفیت وجودی خویش را می¬نمایانند. حاجات معمول مردمان مواردی از این قبیل است: شفای بیماری، امکانات مادی بیشتر، آزادی گرفتار و زندانی، صاحب فرزند شدن، رسیدن به وصال معشوق زمینی، اصلاح امور، ترقی و پیشرفت شغلی و ...
کسانی هم هستند که در خواسته¬شان فقط خود خداوند است و نزدیکی به او را طلب می¬کنند و از او، خود او را می-خواهند.
رفت موسى آتشى آرد به دست / آتشى دید او که از آتش برست
بهرنان شخصى سوى نانوا دوید / دادجان چون حسن نانوا رابدید
و
آب کم جو، تشنگى آور به دست / تا بجوشد آبت از بالا و پست
هرکه جویا شد بـیابد عاقـبت / مایه اش درد است و اصل مرحمت
رحمتم موقوف آن خوش گریه هاست / چون گرست ازبحر رحمت موج خاست
هرکه او بیدارتر پر دردتر / هرکه او آگاه تر رخ زردتر
پیش حق یک ناله از روى نیاز / به که عمرى بى نیازاندر نماز
چون خداخواهد که مان یارى کند / میل ما را جانب زارى کند
اى خدا زارى زتو مرهم زتو / هم دعا از تو اجابت هم ز تو
دعای کودکان
دعاهای زیر از دوره های مختلف جشنواره «دست¬های کوچک دعا» گلچین شده¬اند:
دوره سوم
- من آرزو دارم که یک روز شناگر ماهری شوم و کسانی که دارند غرق می¬شوند را نجات بدهم.
- خدایا من یک دوست خسیس، جرزن و لجباز دارم. خدایا کمکش کن تا دست ازین اخلاق بدش بردارد.
- خدایا زمان را قرمز و آبی کن که وقتی کار خوب می¬کنیم آبی شود و وقتی کار بد می¬کنیم قرمز شود.
- آرزویم این است یک ستاره با زبان خود به من بگوید من فقط و فقط مال تو هستم تا من این همه در آسمان به دنبال ستاره ام نگردم.
دوره ششم
- خدایا دخترعمویم شیما دست ندارد. به او یک دست بده تا دیگر پشت مادرش قایم نشود و کیفش را روی دستش نگذارد.
- خدایا بیا با اسباب بازی¬های من بازی کنیم.
- خدایا دعای همه بچه ها را برآورده کن و چیزهایی را که به من دادی از من نگیر.
- من خدا را خیلی دوست دارم. مامان و بابام دعوا نکنند. دلم شور می¬زنه.
دوره هفتم
- من دعا می¬کنم همه کلاه¬هایی که مردم سر هم می¬گذارند برفی باشد تا وقتی کلاه سر هم می¬گذارند کلاه آب شود.
- خدایا کاش شماره بهشت را می¬دانستم و با آقاجونم که پیش تو است صحبت می¬کردم.
- آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدی هایی را که من جمع میکنم از من می¬گیرند و به بچه آنهایی می¬دهند که به من عیدی می¬دهند.
- ای خداجان از اون بالا بیا پایین تا بوست کنم، بگیرمت بغل چون خیلی دوستت دارم.
- پرروردگارا مثل صورت آفتابگردان که همیشه رو به آفتاب است لطفا روی من را هم به سوی خودت برگردان.
دوره هشتم
- خدایا یک قابلمه¬ی بزرگ سیب¬زمینی بده تا من دیگر گرسنه نمانم.
- دعا می¬کنم همه بچه ها مامان و بابا داشته باشند.
- ای خدایا من که از تو یک برادر تپلی مپلی خواسته بودم در همین موقع پدرم به خانه آمد در دستش یک اردک و جوجه بود.
- خدایا میگن پول چرک کف دسته اگه میشه این چرک رو توی دست کسانی بگذار که پول ندارند و بتوانند برای خودشان خرید کنند.
- آرزو دارم یه روزی دخترا تو سن کم کفش پاشنه بلند بپوشن تا عقده توشون نمونه.
- دعا می¬کنم کلمه های ت و ر از حروف الفبا حذف شود تا پدرم نگوید سجاد از تو بهتر رضا از تو خوبتر فلانی از تو درسخوان¬تر است.
دعاکردن امری فطری است و بشر همواره در پی پاسخگویی به این نیاز فطری خود به صورت های گوناگون برآمده است؛ اما همه آنها در یک فصل مشترکند و آنهم اعتقاد به قدرت ماورایی خداوند و یار ی جستن از اوست. دعا ویژه سن، گروه یا دین خاصی نیست، زیرا از فطرت انسان سرچشمه می¬گیرد؛ اگرچه آموزه های محیط زندگی و پرورش و رشد در شکل¬گیری تلقی انسان بویژه کودکان از مفهوم خداوند و ماهیت آن نقش مهمی دارند.
ارتباط کودکان با خدا ارتباطی منحصر بفرد است، زیرا آنان پاکی و خلوصی را که لازمه این ارتباط است، به معنای واقعی کلمه دارا هستند. از آنجا که دعاکردن یکی از اشکال ارتباط کودک با خداست، میتوان با بررسی دعاهای آنان نوع تلقی و نگاهشان به خدا را معلوم کرد.
هدف متعالی دعا، با خدا و به یاد او بودن و برای او یگانه شدن است. از این رو مهم نیست که ما چه کسی هستیم و به خدا چه می¬گوییم. می¬توان با خدا صمیمی و دوستانه سخن گفت، بدون اینکه نیازی به پیچیدگی و ادبیات خاصی باشد. مهم داشتن زبان عشق و قلبی مشتاق به اوست. حتی وقتی نیایش تا سطح بسیار پایینی تنزل می¬کند و بصورت بیان طوطی¬وار فرمول¬های معینی درمی¬آید، تمرینی برای پیدایش یک زمینه کاملا لازم روحی بشمار می¬رود و احساس عرفانی و احساس اخلاقی را همراه با هم تقویت می¬کند. از این رو کودکان اغلب آرزوهای کودکانه دارند. این گونه خواستن ها به این دلیل مورد توجه قرار می¬گیرد که اساسش عشق به خداوند و سادگی کودکانه و دنیای کودکانه است.
دعاهای کودکان بیانگر اعتقاد کودکان به قدرت ماورایی خداوند و شناخت او به عنوان قادر مطلق است. از دیدگاه کودک ایمان به خدا و دعا هر ناممکنی را ممکن می¬سازد. کودکان با خدا همچون دوستی صمیمی سخن می¬گویند زیرا خدا را با صفات نیک¬خواهی اش می¬شناسند. گرایش کودکان به صفات نیک¬خواهی خداوند به دلیل نیازمندی آنها به عاطفه و محبت است. از سوی دیگر وضعیت شناختی کودک زمینه ساز چنین نگاهی به خداوند نزد کودکان است.
یکی از مفاهیمی که در دعاهای کودکان به چشم می¬خورد و با افعال خدا در ارتباط است، گرایش به خوبی و بیزاری از بدی و به طور کلی گرایش¬های اخلاقی است. کودکان در دعاهایشان خواهان خوبی و فضیلت مطلق هستند؛ یعنی جهانی تهی از هر گونه بدی و شر؛ جهانی آرمانی. تجلی خداوند در دعای کودکان حاکی از فیاض و خیر مطلق بودن اوست. از آنجا که او فیض محض است این فیاض بودن او ایجاب می¬کند تا گرایش به خوبی ها را که از کمال محض او نشأت می¬گیرد، بر انسان افاضه کند. در این دعاها کودکان با نیازمندان و بیماران همدرد می¬شوند و برای آنها از خداوند شفا طلب می¬کنند. گویی آنها یا خود درد کشیده اند یا شاهد درد و رنج بیماران بوده¬اند. دعای آنان نشان می¬دهد با درد آشنا هستند و نیازشان از دل برمی-آید. به علاوه دعا برای دیگری اثری تلطیف کننده در روح و روان دعاکننده دارد و کودک با این روش ناخودآگاه بسوی تکامل روحی و بلوغ عاطفی گام برمی¬دارد.
در این دعاها، نیازها وسیله¬ای برای نزدیکی و وابسته دانستن خود به مبدأی نامتناهی است. از این رو کودک خداوند را غنی و قریب می¬داند. او غنی است و همه موجودات به او نیازمندند، خواه این نیاز مادی باشد خواه معنوی. آنچه این احساس قرب و نیاز را در کودک ایجاد می¬کند عشق است. در این دعاها تصور کودک از خدا، خدایی مهربان و دست¬یافتنی است. خدایی که همیشه به کودک نزدیک و به منزله دوستی برای اوست؛ کسی دست یافتنی که با زندگی روزمره او پیوندی ناگسستنی دارد. کودکان در دعاهایشان، خدا را متناسب با نیازهای دوران کودکی درک می¬کنند. آنچه کودک به آن بیشتر احساس نیاز می-کند، نیاز به عشق و مهربانی است. احساس نیاز به خدا حس توکل را در کودک برمی¬انگیزد و سبب می¬شود او خدا را برای همه چیز کافی بداند و شکرگزار او باشد. از این روست که برخی دعاها به شکرگزاری نعمات پروردگار اختصاص دارد و کودک لازم می¬داند از او سپاسگزاری کند. کودک با سپاسگزاری در برابر نعمت های او در پی جبران و قدردانی برمی¬آید. بدین وسیله کودک خدا را یاد می¬کند تا خدا هم او را به یاد داشته باشد...
فاذکرونی اذکرکم
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم
-----------------------------------------------------------------------------
گردآوری و تالیف: فرشاد عسگری کیا