ساختمان کلّی کتاب "با تو می مانم" از انسجام محکمی برخوردار است و بعید به نظر می رسد با چند تلنگر و یا ضربه های سخت نقد، حتّی نقد های تند و غیردوستانه از هم بپاشد. زیرا حالت هول و ولا و یا تعلیقی که در آن به کار رفته، به گونه ای است که بند هایی با جنس بسیار عالی فصول و فواصل کتاب را پر کرده و به هم متّصل ساخته است. به نظر نمیرسد خواننده ای با هر سطحی از سواد و ذوق با خواندن چند صفحه بتواند آن را زمین گذاشته و از تعقیب ادامه ی ماجرا خود را محروم سازد.
مهمّ ترین نکته ای که به شخصه از این کتاب با لذّت و اشتیاق فرا گرفتم باور به حقیقت و هستی قهرمانان افسانه و حماسه های گذشتگان از رستم و اسفندیار گرفته تا کور اغلی و دمرل دیوانه سر و...است. زیرا قهرمانان این کتاب که تعدادی از آن ها هنوز هم در کنار ما هستند کارهایی در مقابله با دشمنان مذهب و آب و خاکمان به منصّه ظهور رسانیده اند که دست کمی از شخصیّت های اسطوره های ما ندارند. و مطمئناً در ادبیّات آینده وارد اسطوره هایمان خواهند شد. مگر ستّار خان چند سال از ما فاصله گرفته است که در شعر عاشیق ها و در قلم رمان نویس ها جاری و ساری شده است؟ مهدی باکری، جمشید نظمی و دیگر سردارهایمان که در این کتاب با خوانندگان نفس می کشند هر کدام سرداران ملّی نسل های بعد خواهند شد. صد ها سال بعد هم مادران در لالایی های خود سرود این قهرمانان را به بچّههایشان زمزمه خواهند کرد. معلّمان پیش دبستانی و دبستانی به هنگامی که شاگردهایشان را امتحان میکنند، خواهند پرسید:
- خوب بچّه جان صد آفرین! درست را خوب جواب دادی حالا نوبت آن است که سرود آقا مهدی را بخوانی:
بچّه شروع می کند:
مرد اولاسان بو میداندا دوراسان دوشمنلری توپراغوندان قوواسان
اسلام بایراغینی لاپ اوجالداسان اوندا سنه آقا مهدی دییرلر
ترجمه به فارسی
( اگر مردی کنی و پایداری کنی دشمن ز ایرانم فراری
برافرازی عَلَم های خدایی آقا مهدی ترا نامند باری)
و ما امروز همه ی این آگاهی ها را از خاطرات تلخ و شیرین سردار نظمی و قلم شیوای رضا قلی زاده نویسنده ی توانای تبریزی کسب می کنیم.
در میان خاطرات رزمندگان اعم از این که خودشان به قلم آورده باشند و یا نزدیکان آن ها، این کتاب از جمله بهترین هایی است که می تواند به راحتی تبدیل به رمان گردد. مسئله ای که مقام معظّم رهبری هم بر آن تأکید دارند و اغلب در سخنرانی هایشان در مورد ادبیّات، مرتّب برای نویسندگان یادآوری می کنند. البته هم حق با ایشان است، زیرا به عنوان مصداق، ایشان برای انقلاب کبیر فرانسه "رمان بینوایان" ویکتور هوگو، برای جنگ روسیّه با ناپلئون بناپارت رمانی به عظمت "جنگ و صلح" لئون تولستوی ، برای جنگ جهانی اوّل و پی آمد آن یعنی انقلاب اکتبر رمان هایی به شکوهمندی "دن آرام" شولوخوف و گذر از رنج های "الکسی تولستوی" و... را مطالعه کرده اند و اکنون مثل هر شهروند ایران اسلامی آرزویشان آن است که برای انقلابی به این عظمت و پایداری ملّتی در برابر تجاوز گروه بزرگی از دشمنان اسلام و انقلاب، رمانی در این مقیاس بخوانند. قلم رضا قلی زاده برای صیقل دادن این کتاب در جهت هنری تر کردن آن و رمان کردن آن بسیار مناسب به نظر می آید.
این مطالب به آن معنی نیست که در کشور ما رمان خوب نوشته نشده است. بسیار رمان های عالی داریم که مخصوصاً بعد از انقلاب در ایران به قلم نویسندگان توانای کشورمان تحریر یافته است. چنان که در زمان لئون تولستوی نیز نویسندگانی بودند که قلم آن ها از خود تولستوی قوی تر بود. نویسندگانی از قبیل فدور داستایوسکی، سالتیکوف شچدرین، ایوان تورگنیف ، ایوان گنچارف و...کمتر از تولستوی نبودند؛ امّا هیچ کدام از آن ها نتوانسته و یا نخواسته اند که دلاوری مردم روسیّه را در برابر مهاجمان به تصویر بکشند.
نکته ای که در کتاب "با تومی مانم" به چشم می خورد رئالیستی بودن آن است. در مورد بزرگترین حماسه بشری، شهادت امام حسین(ع) و یارانش پیش از انقلاب برخی از نوحه سرایان چقدر از خرافات به آن می آمیختند به گونه ای که عظمت آن واقعه از منظر ذهن انسان دور می شد. کنکاش دانشمندانی مثل استاد مطهّری، علّامه جعفری و ... توانست چهره ی واقعی امام (ع) را شفّافتر سازد و عظمت واقعه را نشان دهد. در این کتاب نیز خاطرات به گونه ای ترسیم شده است که رزمندگان با سیمای حقیقی خودشان ثبت شده اند. و انصافاً حماسه ی واقعی هم در همین فضا قابل حس است. انسانهای پاکباختهای که با حداقل امکانات تجهیزاتی، قهرمانی هایی به آن شکوهمندی آفریدند که تحسین و حیرت دشمنان قسم خورده ی آن ها را نیز برمی انگیخت. و این جنبه ی کتاب آن را می تواند به رمان نزدیک تر کند. زیرا در داستان آنچه چه می تواند موتور منطق داستانی را گرم نگه دارد و باعث پیشرفت آن شود ایجاد تضاد وکشمکش متناسب اسب. اگر در داستان رستم و اسفندیار، یکی از شخصیّت ها خیلی ضعیفتر از دیگری بود، داستان، اصلاً ساخته نمیشد. جنگ های حضرت علی (ع) بیش از سایر ائمّه در رمانهای ادبیّات جهان وارد شده است. حضرت به دلایل فضایل اخلاقی مخصوص خود با افراد ضعیف اصلاً طرف نمیشد در غزوات صدر اسلام هم آن چنانکه تواریخ شیعه و سنّی نشانگر هستند اعمال بسیار کلیدی و دشوار با حضور مبارک ایشان حل شده است. و داستان های خاوران نامه؛ حملهی حیدری، فتوّت نامه و... از صدقه سر این نعمت عظمی به وجود آمده است. و سرداران ایران اسلامی هم راه حیدر را با هدایت و ولایت اولاد همین امام همام رفتند. چه نیازی هست که در مورد این عزیزان به بزرگ نمایی اغراق آمیز بپردازیم در حالی که خود این بزرگواران واژه ی بزرگ را وسعت دادهاند و این از امور اظهر من الشمس است. و البته در یک جنگ طولانی همواره و در همه جا پیروزی ممکن نیست. شکست نیز گاهی به سراغ لشکریان اسلام میآمد؛ همچنان که در غزوات پیامبر اکرم (ص) نیز چنین بوده است.
از اینها گذشته در نگارش این کتاب یک هدف عالی و غایی نیز در پیش چشم خواننده جلوه می نماید و آن این است که نویسنده می خواهد بگوید که پیوستگی و استمرار زندگی فناناپذیر و ماندنی است و با مرگ جسمانی به پایان نمیرسد. تنظیم خاطرات سردار نظمی به گونه ای است که هر چه سرداران و رزمندگان از صحنه خارج میشوند، بیشتر ذهن خوانندگان را به خود مشغول می سازند. اوج این خاطره شهادت آقا مهدی است و من پیشنهاد می کنم اگر کتاب به صورت رمان دربیاید این تسلسل حفظ شود.
زندگی هر سرداری تأثیر مخصوص خود را بر صحنه های جنگ باقی میگذارد و هنر واقعهگو و محرّر در این است که این تأثیرها تکرار یکی در دیگری نیست. در باغ شهادت هر درختی میوه و گل و برگ خاصّی دارد. شیوهی نگارش آقای قلی زاده تنها روایت و یا وقایع نگاری نیست که اکتفا به ذکر حوادث نماید بلکه در قسمت هایی از کتاب مثل یک نقّاش همهی سایهها و روشنیهای زندگی مردم ایران را در مسئله ی جنگ و دفاع مقدّس مجسّم می سازد.
نکته ی دیگری که این کتاب را به نثر داستانی نزدیکتر میسازد دادن نقش نسبتاً مساوی برای رزمندگان است. سرباز همان قدر ایفاگر نقش است که سردار و فرمانده. همه این قهرمانان بر صفحه ی خاطرات ظاهر می شوند و می روند.
فارسی نویسی رضا قلی زاده بسیار قوی است و باید هم این گونه باشد. یک آذری زبان وقتی به زبان فارسی مینویسد باید به ریزهکاریهای آن آشنا باشد. ما بسیاری از شاهکارهای ادبیّات فارسی را مدیون آذری زبانها هستیم. از نظامی و خاقانی گرفته تا سیّد ابوالقاسم نباتی و استاد شهریار بهترینهای سخن پارسی را به نظم کشیدهاند. در عالم نثر نیز منشآت خاقانی، منشآت گروسی و رمان های طالبوف و زین العابدین مراغه ای در کنار شاهکارهای نثر فارسی جای دارند.
در پایان رد المطلع کرده و دوباره بر داستانی بودن این اثر اشاره می کنم. در این اثر فضاسازی، تعلیق، شخصیّت آفرینی، داشتن سبک واقع گرایی که از مشخصّات داستان نویسی است به چشم می خورد و اندکی با بکار بردن تخیّل و تغییر زاویه ی دید حذف اسامی تکراری و افزایش میادین صحنه پردازی می توان آن را به صورت رمان ماندگار درآورد.
دکترصمد رحمانی