
مجید عسگری
یکی از اصلیترین مسائل در حوزۀ داستان و هنر حماسی، فقدان رویکرد دقیق در مدیریت فرهنگی است. بسیاری از رویدادها و جشنوارههایی که در فضای فرهنگی کشور برگزار میشوند، فاقد روششناسی منسجم و برنامهریزی شدهاند. این وضعیت باعث شده است تا جشنوارهها نتوانند جریانساز و مؤثر عمل کنند و در نتیجه از ظرفیتهای موجود فرهنگی کشور به نحو مطلوب بهرهبرداری نمیشود.
واقعیت این است که بسیاری از جشنوارهها و برنامههای فرهنگی کشور، بدون یک چشمانداز روشن و برنامه مشخص برگزار میشوند. مثلاً جشنواره فیلم فجر، علیرغم وسعت و اهمیتش، هنوز نتوانسته به جریانی مستمر و تأثیرگذار در فضای فرهنگی ایران تبدیل شود. علت این موضوع نیز نبود یک رویکرد منسجم و بلندمدت در مدیریت فرهنگی و هنری است.
از سوی دیگر، در حوزۀ داستان حماسی با دو مشکل جدی مواجه هستیم. اولین مشکل، نبود تعریفی جامع و پذیرفتهشده از داستان حماسی است. رسیدن به یک تعریف روشن از این مفهوم برای جهتدهی به آثار نویسندگان ضروری است. دومین مشکل این است که هنرمندان و نویسندگان به طور مناسب در معرض سوژهها و واقعیتهای جامعه امروز قرار نمیگیرند. این مسئله باعث شده است که آنها نتوانند تخیل خود را بر اساس مسائل واقعی و ضروری جامعه معاصر هدایت کنند.
مدیریت فرهنگی باید در این زمینه فعالانه وارد عمل شود و شرایط را به گونهای فراهم کند که هنرمندان و نویسندگان بتوانند به صورت مستقیم و عینی با واقعیتها و سوژههای زندگی امروز ارتباط برقرار کنند. برای مثال، میتوانیم تمرکز بیشتری روی آثار منتشرنشده داشته باشیم و به این شکل، هنرمند را از ابتدای مسیر خلق اثر وارد فرایند کنیم. این امر علاوه بر تشویق به خلق اثر جدید، زمینهساز شکلگیری یک جریان ادبی مستمر و پویا خواهد بود.
در عین حال، باید یک «کلانروایت» داشته باشیم که بتواند تمام این سوژهها و مسائل روز جامعه ایرانی را پوشش دهد. نبود کلانروایت باعث شده تا نویسندگان نتوانند دید روشنی از شرایط اجتماعی داشته باشند و به تبع آن، آثار تأثیرگذار خلق کنند. مدیریت فرهنگی باید بتواند این کلانروایت را تعریف کند و آن را در اختیار هنرمندان قرار دهد تا آنها بتوانند به سوژههای امروز جامعه نزدیکتر شوند و آثار خود را ذیل این کلانروایت خلق کنند.
نکتۀ دیگری که در سیاستگذاری داستان حماسی باید به آن توجه شود، ایجاد فضای نقد مستمر و ارزیابی دقیق آثار است. تجربه نشان داده است که نقد دقیق و مستمر آثار میتواند مسیر آینده تولیدات ادبی را روشنتر کند. به همین دلیل، پیشنهاد میشود سیاستگذاران فرهنگی به صورت جدی این موضوع را در دستور کار خود قرار دهند و فضایی ایجاد کنند که آثار نویسندگان بهطور مستمر نقد شده و زمینه بهبود و تکامل آنها فراهم شود.
در نهایت باید گفت، برای تحقق واقعی داستان حماسی نیازمند یک جریان منسجم، پویا و مستمر هستیم. این مهم تنها از طریق یک مدیریت فرهنگی قوی و آگاه محقق میشود که بتواند به نویسندگان انگیزه داده و آنها را برای خلق روایتهای واقعی و الهامبخش از زندگی امروز جامعه ایران تشویق کند. اگر این اتفاق رخ دهد، شاهد ظهور جریانی اثرگذار و قدرتمند در حوزۀ داستان حماسی خواهیم بود که میتواند روح جامعه را به حرکت درآورد.