نقش رهبری امام خمینی (ره) در پیروزی انقلاب اسلامی ایران

نقش رهبری امام خمینی (ره) در پیروزی انقلاب اسلامی ایران
مقاله حوزه هنری آذربایجان شرقی در خصوص نقش رهبری امام خمینی (ره) در پیروزی انقلاب اسلامی ایران منتشر می شود.
چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۳:۳۱
کد خبر :  ۱۱۰۵۳۰

چکیده

مقاله پیشرو سعی دارد نقش و جایگاه امام خمینی ( ره) را در فرایند پیروزی انقلاب اسلامی بررسی کند. در این نوشته تلاش می شود، ضمن بررسی نهضتها و حرکتهای انقلابی اخیر، دلایل ناکامی این نهضتها و جنبشها مورد کنکاش قرار گیرد. همچنین به صورت گذرا به انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت اشاراتی خواهد شد.

بسیار مبرهن است که روند شکل گیری رهبری امام(ره) بیشتر از هر چیز به خصوصیات و ویژگی های بارز رفتار و منش امام خمینی بستگی دارد و جا به جا تلاش شده است شیوه امام خمینی(ره) و نفوذ ایشان در به بار نشاندن انقلاب مورد بررسی قرار گیرد.

نوشته پیشرو، در پایان به این نتیجه می پردازد که شیوه امام بنابر دلایلی نظیر؛ کادر سازی انقلابی، بسیج عمومی، بیان ایدئولوژی انقلاب و ایجاد نظام جمهوری اسلامی خط مشی موفق و کارسازی به همراه داشته است. در نهایت نیز، ذکر این نکته خالی از لطف نخواهد بود که ویژگی معنوی امام و تأسی وی بر الطاف الهی، از مؤثرترین نکات رهبری امام(ره) به شمار می رود.

مقدمه

در تمام انقلاب های تاریخی این نکته که رهبری نهضت اجتماعی از مهم ترین و اساسی ترین عوامل شکل گیری و کامیابی یک جنبش و انقلاب بیه شمار می رود امری بدیهی است. مسئله «رهبری» در جریان شکل گیری یک جنبش، چیزی نیست که از قبل طراحی شده باشد بلکه زمینه ها و عوامل گوناگونی در شاخص سازی یک گروه، حزب، سازمان و یا یک شخص برای پیشتازی و هدایت یک نهضت، تأثیرگذار هستند. رفتار سیاسی رهبر و میزان ظرفیت و توانمندی آن در مواجهه با چالش های بدیع فراروی نهضت، نقش اساسی در تداوم رهبری آن دارد. اگر این جنبش اجتماعی، به یک انقلاب تبدیل شود آن هم انقلابی فراگیر، همه جانبه و بنیادین حساسیت و اهمیت نفش رهبری و تعامل تدریجی و فزاینده میان آن و نیروی اصلی جنبش؛ بر روند حرکت و آینده انقلاب، به عنصری سرنوشت ساز تبدیل می شود و مرگ و حیات آن انقلاب به این عنصر پیوند می خورد. چیزی که در انقلاب اسلامی شاهد آن بودیم.

در نهضتها و جنبشهای اجتماعی سده اخیر کشورمان، رد پای نقش و تاثیرات خوب و بد عنصر رهبری را به صورت آشکار مشاهده می کنیم. چنانکه تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی، هماره شاهد هستیم که نقاط ضعف عنصر رهبری، از عوامل مهم شکست نهضت ها و جنبش های سیاسی و اجتماعی کشور بوده است. هم در جریان نهضت مشروطه و هم در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت که دو خیزش و حرکت اساسی و فراگیر ضد استبدادی و ضد استعماری در تاریخ کشور ماست همین کاستی، در عدم کامیابی جنبش، نقش اساسی و انکارناپذیر داشته است. بنابراین در تحلیلی تطبیقی از این دو جنبش، در مقایسه با جنبش اسلامی سالهای 41 تا 43 به رهبری روحانیت و هدایت حضرت امام خمینی(ره) که به انقلاب اسلامی سال 57 منتهی شد، عنصر رهبری و نقاط قوت و ضعف آن، قابل توجه است.

محققان و تحلیل گران انقلاب اسلامی بر این باور هستند که نقش برجسته و بی بدیل رهبری امام خمینی(ره) و تأثیر انکارناپذیر آن بر روند موفقیت آمیز انقلاب اسلامی تاثیر بسزایی داشته است. آنچه در این میان بیشتر مورد توجه قرار گرفته، عبارتست از: زمینه های فرهنگ دینی، عناصر اعتقادی تشیع، خاستگاه حوزوی امام خمینی، جایگاه برجسته مرجعیت و بالاخره خصوصیات شخصی امام(ره)؛ بخصوص در ابعاد معنوی و عرفانی. بنابراین آنچه کمتر بدان پرداخته شده، زمینه ها و عواملی است که در متن واقعیات جامعه در حال انقلاب، و نیز در عرصه رقابت های فشرده سیاسی و فضای پیچیده مبارزاتی سالهای 40 تا 57، رهبری امام(ره) را تثبیت کرد و علی رغم بسیاری از موانع و توطئه ها، امام را به مسند رهبری مقتدر و بلامنازع انقلاب نشاند.

آیا امام خمینی به یک باره رهبر انقلاب اسلامی شد؟

پاسخ به این سوال نیازمند بررسی اوضاع جامعه ایران در اوایل دهه 1340 است. از سال 40 تا 19 دی ماه 56 که اوج نقطه آغازین ظهور و بروز طوفان سهمگین انقلاب اسلامی بود، نهضت روحانیت توانست با ایجاد شبکه گسترده روحانیت انقلابی اهداف و انگیزه های مبارزاتی امام خمینی(ره) را به طبقات مختلف مردم کشور منتقل نماید و نگرش انقلابی مبارزه با رژیم دیکتاتور و وابسته پهلوی را در جامعه ایجاد کند. شایان ذکر است که دیگر جریان های فکری و سیاسی در ایجاد فضای مبارزه در اقشار مختلف جامعه تلاش های موثری داشتند و رقابت های فکری و سیاسی پنهان در جامعه، خواه ناخواه زمینه شکل گیری مبارزه ای همگانی را علیه رژیم فراهم می ساخت. پیروان راه امام(ره) در میان جریان های رقیب، در مقابله با رژیم پهلوی قدرت اجتماعی برتر را داشتند.

15 خرداد 42 چهره فاسد رژیم پهلوی را بیش از پیش آشکار ساخت و این امر پرده ریاکاری و نیرنگ را از چهره رژیم کنار زد و حقانیت و درستی گفتمان مبارزاتی امام را در صحنه عمل به اثبات رساند. در این دوران تشدید خفقان، تحکیم پایه های نفوذ همه جانبه استعمار نوپای آمریکا، گسترش فرهنگ ابتذال و انحطاط، تعمیق بی عدالتی ها و تبعیض های آشکار اقتصادی و سیاسی، رشد خودکامگی و استبداد و اقدامات همه جانبه در جهت اسلام ستیزی و اسلام زدایی در جامعه، همگی از علائم درستی راهی بود که امام خمینی(ره) در مقابله با نظام سلطنتی حاکم بر کشور، در پیش گرفته بودند.

علاوه بر باورها و اعتقادات دینی، که زمینه را برای نفوذ و تأثیر کلام امام(ره) فرهم می ساخت در کنار سایر زمینه ها و عوامل نارضایتی عمیق و فراگیر در جامعه بستر حرکت انقلابی را ایجاد می کرد. خصوصیات و ویژگی هایی در گفتمان مبارزاتی امام(ره) وجود داشت که در عرصه رقابت جریان های سیاسی، راه را برای شکل گیری رهبری بلامنازع ایشان در انقلاب، هموار می ساخت. همزمان با وقوع انقلاب اسلامی در شرایطی که جریانها و چهره های برجسته، سابقه دار و شناخته شده ای خود را برای رقابت با جریان مبارزه اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) مطرح می کردند، توده و نخبگان جامعه، روی از آنان برگرداندند و به تدریج رقبا را هم در موضع گفتمان امام و رهبری ایشان قرار دادند! ملاقات برخی رهبران معروف جریان های رقیب با امام خمینی(ره) در پاریس در اوج انقلاب آخرین حلقه های تکمیلی رهبری بلامنازع امام خمینی(ره) بود. این اقدام چه ناشی از پذیرش واقعی مشی و رهبری امام بوده باشد و چه برخاسته از مصلحت اندیشی های ملی و یا حتی صلاحدیدهای حزبی و شخصی، نشان دهنده احراز همان ویژگی ها و خصوصیات در رهبری امام (ره) توسط این چهره ها بوده است و تدریجی بودن تکوین رهبری بلامنازع امام(ره) را ثابت می کند.

ناگفته نماند که جامعه نخبگان که به رهبری سیاسی امام پیوستند نیز تدریجی بوده است. در مدتی که امام در پاریس اقامت داشتند انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور خواستار پیام از جانب امام بودند و نیز برخی چهره های برجسته و مشهور نیز مکاتبات و یا ملاقات هایی با امام داشتند که اینها حکایت از این حقیقت داشت؛ که در پیوند امام با امت و توده مردم، نخبگان و متعهدان جامعه هم نقش قابل ملاحظه ای داشته اند و به طور طبیعی نظر آنان برای جامعه مطرح و مورد توجه بوده است، و نیز اعتقاد آنان به امام(ره) و پیوستن به جرگه پیروان ایشان، با تامل و ارزیابی پس از رسیدن به باوری اطمینان بخش نسبت به آینده روشن و موفق مشی و رهبری ایشان بوده است.

اینکه تصور شود تنها مرجعیت و پایگاه حوزوی و فقاهتی امام، موقعیت رهبری را برای ایشان فراهم ساخت، امری ناقص است چرا که اگرچه این جایگاه بسیار مؤثر بود، ولی تجربه های تاریخی نهضت ها و جنبش های اجتماعی در تاریخ ما و هم واقعیات دوران انقلاب این نکته را تایید می کند، که این ویژگی اگر جدای از خصوصیات و ویژگی های دیگر ملاحظه شود، هیچ تاثیری در احراز رهبری یک انقلاب و جنبش اجتماعی نخواهد داشت. همزمان با شکل گیری انقلاب در کشور ما، مراجع بزرگوار دیگری نیز در عرصه فقاهت و فتوی حضور داشتند که گستره مقلدان برخی از آنان، کمتر از امام نبود، و شماری از آنان نیز در میدان انقلاب کم و بیش حضور داشتند، ولی هیچگاه ذهن و دل جامعه را به عنوان رهبری به خود جلب نکردند. حتی برخی چهره های موجّه و فرهیخته که از شاگردان و یاران دیرین امام بودند، پس از حصول اعتماد و اطمینان به درستی راه امام (ره)، به یاری ایشان می شتابند و امکانات خود را در تحقق اهداف انقلاب، در اختیار ایشان می نهند.

امام خمینی هرگز به شخص یا گروه سیاسی به دیده رقابت نمی نگریست

در اندیشه امام (ره) سیاست از زاویه دیدگاههای دنیا مدارانه و قدرت طلبانه جایگاهی نداشت و در طول حیات سیاسی خود هرگز به شخص یا گروه سیاسی به دیده رقابت نمی نگریست و اساسا از چهارچوب پا را دایم های معمولی و شناخته شده سیاست کاملاً منزه بود، اما این ویژگی هرگز مانع از این نمی شد که جریان ها، احزاب و شخصیت های مطرح سیاسی با او احساس رقابت نکنند. در روند رو به رشد نهضت اسلامی، چهره ها یا تشکل هایی وجود داشتند که باتکیه بر تجربیات و سابقه مبارزاتی، تکیه گاه گروهی و حزبی، اندیشه ها و نظریات نوگرایانه، حمایت های بین المللی و خاستگاه طبقاتی خود، سهم قابل توجهی رادر ایفای نقش رهبری مبارزات مردم برای خود قائل بودند و نه تنها نقشی اساسی برای امام (ره) در این عرصه تصور نمی کردند، حتی گاه به صراحت از رهبری روحانیت به دلیل «سنتی بودن»، آشکارا انتقاد می کردند و نقش آن را حداکثر به عنوان حلقه رابط و عوامل بسیج کننده توده ها با نهضت ارزیابی می نمودند.

در این بین توجه به رقبای سیاسی امام خمینی و نهضت روحانیت خالی از لطف نخواهد بود. به طور ویژه جریان چپ الحادی و کمونیستی به نمایندگی حزب توده ایران، جریان راست لیبرالی و ملی گرا به نمایندگی جبهه ملی ایران و جریان مدعی روشنفکری دینی به نمایندگی نهضت آزادی ایران رقبای سیاسی امام خمینی به شمار می روند.

جریان چپ الحادی و مارکسیست لنینیستی حزب توده، باسابقه دو دهه حضور فعال و گسترده در صحنه تحولات سیاسی و با پشتوانه بلوک شرق به سرکردگی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (سابق)، اساسا برای مذهب و روحانیت در عرصه حرکت سیاسی اجتماعی، نقش و جایگاهی قائل نبوده و بنابر آموزه های ایدئولوژیک خود، مذهب را عامل فریب و تخریب توده ها و نیز روحانیت را قشری واپس گرا و رو به اضمحلال تلقی می کرد. گر چه حزب توده پس از کودتای 28 مرداد 1332، به علت افشای خیانت های آن از درون دچار فرو پاشی شده بود، ولی سران و رهبران آن در دامان حمایت های کشورهای سوسیالیستی برای ایفای نقش رهبری جامعه در جهت تحقق جامعه ای سوسیالیستی در انتظار فرصتی مناسب به سر می بردند. مهم تر از آن هواداران فکری و ایدئولوژیک این جریان که اکثرا با مواضع و عملکرد حزب توده هم مخالفت نشان می دادند تلاش می کردند جنبش اجتماعی و سیاسی مردم ایران را به سمت و سوی باورها و تحلیل های خود سوق دهند. حوادث پس از پیروزی انقلاب وافشای چهره ریاکارانه حزب توده نشان داد که چگونه این حزب هم چنان در سودای نقش آفرینی در سرنوشت سیاسی ملت ما بوده است.

لیبرالها و ملی گرایان، با استفاده از شهرت و محبوبیت دکتر مصدق، خود را متولی جنبش می دانست و رهبران آن با همه اختلافات و رقابتهای درونی، تلاش می کردند نقش جبهه ملی را همچنان حفظ کنند.گرایش این جریان به غرب، امید و باور آنان به وعده ها و روش های لیبرالیستی و محافظ کارانه برای ایجاد تحوّلی مثبت در اوضاع جامعه و روابط برخی از سران آن با عناصر سفارتخانه های غربی، موجب جلب حمایت های تبلیغاتی و سیاسی برای آنان می شد، که این حمایت تبلیغاتی در سال های 56 و 57 در تحلیل ها و گزارش های خبری رسانه های بیگانه بخصوص رادیو بی بی سی بروز و ظهور می یافت و تلاش این رسانه ها برای بزرگنمایی رهبران جبهه ملی مشهود بود. پذیرش پست نخست وزیری رژیم پهلوی در آخرین روزهای حیات آن توسط یکی از چهره های برجسته جبهه ملی، در راستای تحقق آرزوی رهبری جنبش بود، گرچه رهبران جبهه ملی سعی کردند آن را یک اقدام مشخص و مستقل از جبهه ملی نشان دهند.

جریان روشنفکری دینی برای تحقق تز «اسلام منهای روحانیت» تلاش می کرد، چرا که بر این باور بود که طبقه روحانیت این پتانسیل را ندارد که اقشار تحصیلکرده را جذب نهضت کند، و به خاطر «سنتی بودن رهبری»، نمی تواند هدایت نهضت را بر عهده بگیرد. بنابراین خود را بهترین گزینه برای احراز رهبری می دانست.

البته این سه جریان، اصلی ترین جریان هایی بودند که در آستانه نهضت روحانیت و ابتدای راه انقلاب، با رهبری رو به تکوین امام خمینی(ره) رقابت می ورزیدند و تا آستانه انقلاب اسلامی پس از آن هم به این رقابت ادامه می دادند. اما علاوه بر اینها در طول نهضت امام خمینی(ره)، رقبای دیگری هم مثل سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمان چریک های فدایی خلق ایران و جریان سازشکار و متحجرانه در بدنه روحانیت در صحنه رقابت به ظهور پیوستند.

در میان این جریان ها سازمان مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق ایران مبارزه مسلحانه را در پیش گرفتند و هر دو در یک نکته به اشتراک رسیدند و آن اینکه آنها تنها خود را برای در دست گرفتن زمام مبارزه مردمی و خلق علیه رژیم شاه، شایسته می دانستند و بنابر تحلیل های شعاری و سطحی و به ظاهر تند و انقلابی، هرگونه استراتژی دیگری را برای مبارزه، محکوم می نمودند، چرا که آن شیوه های دیگر از نظر آنان به ساده انگاری و محافظه کاری متهم بود. بنابراین به طور طبیعی، از دیدگاه این دو جریان مبارزاتی، جایی برای رهبری کسی همچون امام(ره) در صحنه مبارزه سیاسی وجود نداشت.

در کنار این دو جریان، جریان سازشکارانه و متحجرانه ای نیز شکل گرفت که در حوزه های علمیه و روحانیت فعالیت می کرد. و در طول سال های فعالیت انقلابی با حمایتهای پنهان و آشکار رژیم پهلوی، در مقابل نهضت امام(ره) قرار داشت. این جریان با ظاهری کاملاً دینی و حوزوی، در خدمت اهداف رژیم پهلوی قرار داشت و تا پیروزی انقلاب و حتی تا سالها پس از آن خود را دوشادوش رهبری امام خمینی(ره) مطرح می ساخت.

امام خمینی (ره) و ایجاد نظام جمهوری اسلامی

شیوه رهبری امام خمینی با توجه به بینش و روش سیاسی ایشان برخاسته از ایمان و معرفت عمیق دینی و الهی بود. اعمال همین شیوه‏ها، موجب گسترش چتر رهبری ایشان و جذب و جلب اقشار و نیروهای انقلابی می‏شد و حتی به تدریج رقبای ایشان را هم به همکاری و همراهی وا می‏داشت.

امام در طول حیات سیاسی خود همه جنبه های رهبری در حرکت انقلابی را با هوشمندی و توانایی ویژه و نتایج خیره کننده ای به انجام رسانید از جمله؛ توانست کادرهای انقلابی تربیت کند. امام در سال های پیش از انقلاب به تربیت گروهی از شاگردان مورد اعتماد و معتقد و توانا همت گمارد که با حضور در شهرها و مناطق مختلف در زمینه سازی و تداوم انقلاب و از جمله در بسیج عمومی و گسترش ایدئولوژی انقلاب نقشی گسترده به عهده داشتند.

همچنین توانست ایدئولوژی انقلاب اسلامی را که یکی از شرایط اساسی وقوع انقلاب اسلامی بود، بیان کرد. حضرت امام از یک طرف با حرام اعلام کردن تقیه در دوره پیش از انقلاب و از طرف دیگر با تذکر جنبه های انقلابی مفاهیم مذهبی از قبیل عاشورا به بیان وظیفه قشرهای مختلف در مبارزه با رژیم طاغوت پرداختند و از طرف دیگر با درسهای حکومت اسلامی و ولایت فقیه در سال 1348 در زمان تبعید در نجف اشرف، حکومت جایگزین را معرفی نمودند.

 ایشان همچنین به بسیج عمومی و به صحنه آوردن نخبگان و توده ها همت گماشتند و تقریبا موجب حضور همه اقشار و افراد در صحنه انقلاب شدند و فرمان امام را لبیک گفتند. اعتماد بسیار بالای مردم به امام خمینی و روش های ایشان در رهبری و همچنین تبدیل مساجد و تکایا به مراکز آغاز تظاهرات و نقش شبکه روحانیت در سراسر کشور که همه مبتنی بر نقش امام در رهبری انقلاب بود، حرکتی بسیار گسترده و قدرتمند ایجاد کرد که رژیم شاه و حامیان خارجی آن را غافلگیر و نا توان از انجام هر گونه عکس العمل بازدارنده ای نمود.

و مهم تر از همه اینکه ایشان توانستند ساختار نظام جمهوری اسلامی را تبیین و تشریح کنند. امام خمینی با پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل نظام جدید را به رفراندوم عمومی گذاشت و سپس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به آرای عمومی گذارده شد و بدین ترتیب یک نظام اسلامی پدید آمد که همه ساختارها و مقامات عالی رتبه آن با رای مستقیم مردم برگزیده می شوند. امام در عصر نظام های حکومتی دنیوی، تشکیل نظام مردم سالاری دینی را به تحقق رساند و راه جدیدی را به ملت های مسلمان و جهانیان نشان داد که هم به انجام فرامین الهی پایبند است و هم به نقش مردم در سیاست تاکید می کند.

نتیجه گیری

در تمامی انقلاب هایی که در طول تاریخ به وقوع پیوسته است، رهبری جنبش از مهم ترین عناصر و عوامل توفیق یا ناکامی آن جنبش و انقلاب به شمار می رود. در انقلاب اسلامی ایران نیز گرچه گروه ها، شخصیت ها و چهره های موجه و سابقه دار سیاسی فعالیت داشتند و جریان های دیگری هم در طول وقوع انقلاب به وجود آمد که همه خود را شایسته رهبری حرکت مردم ایران می دانستند و حتی با برخورداری از پشتوانه های حزبی و گروهی و یا حمایت های تبلیغاتی خارجی، به رقابت با جریان اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) برانگیخته شدند، ولی در یک مسیر تدریجی روبه شتاب، رهبری بلامنازع انقلاب، به شکلی بارز و برجسته، در شخص امام خمینی متبلور شد. در این پدیده قطعاً جایگاه فقهی و شأن مرجعیت امام(ره) و نیز خصوصیات معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشت و در کنار آن عواملی همچون معرفت عمیق دینی و الهی، کادرسازی انقلاب، تشریح ایدئولوژی انقلاب، بسیج عمومی و به صحنه آوردن نخبگان جامعه و تبیین ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران در کنار حقانیت و منطقی بودن مواضع سیاسی، صداقت و خلوص، قاطعیت و استواری، شیوه رهبری و توفیق عملی استراتژی مبارزه، در تکوین این رهبری مؤثر بوده و تحلیل واقع بینانه این روند تدریجی، نشان می دهد که شکل گیری رهبری بلامنازع امام(ره)، مسیری کاملاً منطقی و عقلانی داشته است. البته این روند بدون تأییدات و الطاف الهی که در مجموعه روند انقلاب اسلامی تا به امروز همواره به طور معجزه آسایی پشتوانه این انقلاب بوده است تحقق نمی یافت.

علی آقایاری- مسئول واحد آموزش و پژوهش

ارسال نظر